خوب ماجرای این یکی نقاشی بر می‌گرده به ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، روز ولنتاین! آخرای زنگ علوم بود که داشتیم دفتر کتاب‌هامونو جمع می‌کردیم تا برای رفتن به خونه آماده بشیم. چند روزی بود که حس می‌کردم یکی از بچه‌های کلاسمون تو خودشه و کمی ناراحته. وسایلمو که جمع کردم از خانم معلم اجازه گرفتم و […]